شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۷:۴۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: برخی از روزنامه‌های دهمین روز اسفند موضوعاتی همچون تغییرات سیاسی اوکراین و مذاکرات هسته‎ای را در ستون سرمقاله خود جای دادند.

رضا حجت کارشناس مسائل بین‌الملل در ستون سرمقاله روزنامه تهران امروز با تیتر«اوکراین و دخالت شرق و غرب» آورد:روزنامه تهران امروز؛۱۰ اسفند

نزدیک به سه ماه از بحران اوکراین گذشته و این کشور در خشونت و آشوب غرق شده است. به نظر می‌رسد آنچه آینده این کشور را تهدید می‌کند افزایش خشونت و خطر تجزیه این کشور است؛ زیرا از دیرباز اوکراین با شکاف‌های متعددی روبه‌رو بوده که می‌توان به شکاف‌های هویتی- اجتماعی، دارا بودن جمعیتی کاتولیک و غربی از یکسو و از سوی دیگر جمعیت ارتدوکسی و روسی اشاره کرد. همچنین در این کشور شکاف شرقی- غربی و دخالت دولت‌های روسیه و بلوک غرب وجود دارد که ادامه روند دخالت‌های خارجی، این کشور را در آستانه سقوط قرار داده است.

اوکراین به این دلیل که در میانه جغرافیای روسی و اروپایی قرار گرفته و از نظر جمعیتی یکدست نیست، مورد توجه دولت‌های خارجی قرار گرفته است. به نظر می‌رسد که اروپا، آمریکا و روسیه منافعی در اوکراین دارند که می‌توان این منافع را اینگونه طبقه‌بندی کرد: اروپا برمبنای محورهای سیاسی و تجاری علاقه‌مند است اوکراین را به خود نزدیک سازد. از آنجا که اوکراین به لحاظ جغرافیایی و نزدیکی به روسیه اهمیت ویژه‌ای دارد نه‌تنها آمریکا بلکه اتحادیه اروپا نیز برای نزدیکی به این کشور برنامه‌ریزی دارند. همچنین اروپا و ناتو در پی آنند که حوزه فعالیت خود را تا مناطق شرقی جهان گسترش دهند و بی‌شک اوکراین دروازه مناسب ورود به بلوک شرق خواهد بود. آمریکا نیز منافع امنیتی و سیاسی خود را در اوکراین جست‌و‌جو می‌کند. همانطور که اشاره شد اوکراین کشوری است که به روسیه نزدیک بوده و آمریکا می‌تواند با استفاده از این ظرفیت روسیه را تحت فشار بگذارد. همچنین اگر آمریکا بتواند حکومتی غربگرا را در اوکراین بر سرکار بیاورد می‌تواند این کشور را در مسیر همسویی با منافع خود هدایت کند. اما نکته مهم‌تر این است که دولت آمریکا می‌تواند از برگ اوکراین علیه منافع روسیه در سوریه بهره‌برداری کرده و قدرت چانه‌زنی خود را افزایش دهد.

در هر صورت اوکراین اهمیت ویژه‌ای در معادلات روسیه دارد؛ روسیه از طریق اوکراین به اروپا گاز صادر می‌کند و از این لحاظ زیر بنای اقتصادی روسیه به حساب می‌آید. همچنین ساختار سیاسی اوکراین برآمده از دوره شوروی سابق است و این امر بیش از هرچیزی دو دولت را به هم نزدیک می‌کند. نکته مهم آنکه جمعیت قابل‌توجهی در اوکراین روس هستند. به‌طور مثال نزدیک به 60 درصد جمعیت دو میلیون و پانصد هزار نفری شبه جزیره کریمه روس تبارند و این منطقه حق آن را دارد تا پرچم مستقل و قانون‌اساسی داشته باشد؛ مشروط به اینکه با قانون‌اساسی قدرت مرکزی در تعارض نباشد. برهمین اساس به نظر می‌رسد که هرکدام از دولت‌ها در پی آنند منافع خود را در اوکراین تامین کرده و از این مسئله کوتاه نمی‌آیند؛ لذا دخالت‌های این قدرت‌ها باعث شده بحران اوکراین همچنان ادامه داشته باشد.

بلوک غرب فراموش کرده است که طرفداران روسی در کشور اوکراین در مقابل دخالت‌های غربی واکنش نشان می‌دهند. چنانچه شاهد بودیم وقتی دولت موقت اوکراین برسرکار آمد روس تبار‌ها پارلمان را در اختیار گرفته و پرچم روسیه را برافراشتند. براین اساس به نظر می‌رسد که ادامه این وضعیت کشور اوکراین را در سراشیبی سقوط قرار دهد.

اما ذکر یک نکته ضروریست که بحران اوکراین معطوف به امور داخلی این کشور نبوده و به نظر می‌رسد کل منطقه و حتی سایر دولت‌ها را نیز درگیر سازد. راه برون رفت از این بحران این خواهد بود که دولت انتقالی در این کشور تشکیل شود تا آشوب کنونی را کنترل کند؛ در غیر اینصورت با ادامه دخالت‌های خارجی بحران نیز ادامه خواهد یافت و امکان تجزیه این کشور به شدت بالا می‌رود.

خوشه‌‌چینی از بحران اوکراین

حمیدرضا آصفی . سخنگوی پیشین وزارت خارجه در روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق؛۱۰ اسفند

یک هفته است رییس‌جمهور اوکراین ناخواسته قدرت را ترک کرده و ابتدا از انظار عمومی پنهان شد و سپس سر از مسکو درآورد! تحولات کنونی در اوکراین حاصل دو عامل عمده است: نخست بحران شدید اقتصادی و وضعیت نه‌چندان‌مساعد این کشور و دوم، تضاد منافع و رقابت‌های غرب - به سرکردگی ایالات متحده - و روسیه. این دو عامل به‌گونه‌ای خود را نشان داد که اکنون این جمهوری شوروی سابق، در شرایط بحرانی قرار گرفته که برخی احتمال از‌هم‌پاشیده‌شدن و تجزیه این کشور را منتفی نمی‌دانند.

تحولات اوکراین از زمانی سیر صعودی به خود گرفت که در جریان تجمعات اعتراض‌آمیز مخالفان دولت حامی روسیه، ابتدا سناتورهای آمریکایی و سپس مسوولان کشورهای اروپایی در سفرهای متعدد به «کی‌یف»، مخالفان دولت را به پایداری بر خواسته‌های خود که الحاق به اتحادیه اروپا بود تشویق و حتی جان مک‌کین تا آنجا پیش رفت که در میدان استقلال گفت: «ما با شما هستیم و در کنار شما خواهیم ماند.»

همچنین ارزیابی غلط یانوکوویچ از محبوبیت و پایگاه مردمی خود در تسریع بحران، فاکتور قابل‌توجهی به شمار رفت. وی باید می‌دانست که با آرایی کمتر از 55 درصد،‌ دارای مخالفان جدی است و باید برای این مساله، چاره‌اندیشی کند. اکنون این کشور به میدان منازعه سیاسی روسیه و غرب تبدیل شده به‌گونه‌ای که رییس‌جمهور برکنارشده در نشست خبری خود در روسیه، از کم‌تحرکی پوتین انتقاد می‌کند و برکناری خود را غیرقانونی دانسته و عملا روسیه را دعوت به مداخله می‌کند.

از دیگرسو خبرهای منتشرشده حاکی از حضور شبه‌نظامیان روس در برخی از مراکز «کریمه» است. در سوی دیگر پارلمان اوکراین از متحدان غربی خود خواسته است حاکمیت و یکپارچگی اوکراین را تضمین کند و خواستار دخالت سازمان‌ملل در این امر شده‌اند. تحولات پرشتاب چند روز گذشته حاکی از آن است اگر شورای امنیت و بازیگران عمده- اروپا، ایالات‌متحده و روسیه- هرچه‌زودتر درصدد پیداکردن راه‌حل برای برون‌رفت از وضع موجود نباشند امکان کنترل اوضاع و جلوگیری از تجزیه این کشور یا جنگ داخلی، دور از دسترس خواهد بود. براساس اخبار منتشره، روز گذشته وزرای خارجه آمریکا و روسیه با یکدیگر تماس تلفنی داشته و از اوضاع جاری اوکراین ابراز نگرانی کرده‌اند اما آنچه از اخبار برمی‌آید این است که هیچ‌گونه راه‌حل مشخصی پیشنهاد نشده است. شاید هرکدام به‌دنبال آن هستند که از طرف مقابل، امتیاز بیشتری بگیرند.

متاسفانه غیبت یک شخصیت «کاریزما» در اوکراین مانع از خوش‌بینی برای تفاهم میان گروه‌های معارض است و هم از این روست که با وجود ابراز نگرانی طرف‌های بیرونی در مواضع رسمی، شاید از تداوم ناآرامی‌ها برای «خوشه‌چینی» هرچه‌بیشتر بهره ببرند. با این شرایط، روزهای آینده و چگونگی تعامل گروه‌های درگیر ماجرا در درون اوکراین تعیین‌کننده وضعیت ناپایدار و لرزان این کشور خواهد بود.

تقابل هدایت شده روسیه و آمریکا در اوکراین

مهدی محتمشی کارشناس مسائل آمریکا در روزنامه قانون به مسائل اخیر کشور اوکراین پرداخت و نوشت:روزنامه قانون؛۱۰ اسفند

درگیری لفظی و حمایت‌ها و مخالفت‌های روسیه و غرب با رویدادهای داخلی اوکراین بیشتر شده است و سخن از لشکرکشی احتمالی روسیه به شبه جزیره کریمه و تکرار تجربه جنگ گرجستان و روسیه در سال ۲۰۰۸ است. شش سال پیش لشکرکشی روسیه به منطقه اوستیای جنوبی گرجستان، خشم آمریکا به عنوان متحد نزدیک تفلیس را برانگیخت و اروپایی‌ها بارانی از انتقاد را بر سر دولتمردان روس خالی کردند. اکنون گذشته از گزینه‌هایی که روسیه در مواجهه با تحولات اوکراین با آن روبه روست یک چیز مسلم است و آن اینکه روسیه نمی‌تواند در قبال تحولات استراتژیک‌ترین همسایه خود بی‌اعتنا باشد اما هر رویکردی در جهت جلوگیری از متمایل شدن اوکراین به اتحادیه اروپا و غرب می‌تواند منجر به متشنج شدن روابط کرملین با اتحادیه اروپا و واشنگتن شود؛ آن هم در شرایطی که به نظر می‌رسد پوتین هیچ علاقه‌ای برای رویارویی با آمریکا ندارد. با این حال، اختلافات آمریکا و روسیه در حوزه‌های جغرافیایی و موضوع‌های مختلف از جمله اوکراین‌گاه به سرحد خودش می‌رسد و تقابل آشکار می‌شود.

اکنون در ارتباط با موضوع اوکراین نیز به نظر می‌رسد که کمابیش این اتفاقات در گذشته هم افتاده و آمریکا و غرب از یک سو و روسیه از سوی دیگر، مایل هستند تا اوکراین را به سوی خود بکشانند. در این میان شاید بتوان گفت که تحولات داخلی اوکراین هیچ ارتباطی با مسائل دیگر از جمله گفت‌و‌گوهای هسته‌ای ایران و بحران سوریه ندارد اما نتایج تحولات در اوکراین (هرچه که باشد) از آنجایی که می‌تواند در معادلات بین المللی (که روسیه پای ثابت آن‏هاست) نقش داشته باشد. به ویژه اینکه آنچه امروز در اوکراین روی می‌دهد می‌تواند دست روس‌ها را در تعاملات بین المللی بسته‌تر کرده و آن‌ها را به عقب براند.

از جمله ممکن است که روسیه پس از تلاش برای به دست آوردن شبه‌جزیره کریمه، مجبور شود در قبال تحولات سوریه و آینده دولت بشار اسد کمی در برابر سیاست‌های آمریکا از خود نرمش بیشتری نشان دهد. برای پیش بینی آینده اوکراین و مواضع احتمالی روسیه و آمریکا باید در انتظار مواضع دو دولت نشست اما آنچه مسلم است این است که روسیه و آمریکا به عنوان اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل باید در استقرار امنیت بین المللی و جهانی در برخی موارد از جمله سوریه و پرونده هسته‌ای ایران ضرورتا با یکدیگر همکاری کنند.

به همین دلیل نیاز بر این است که با تساهل و تسامح با یکدیگر برخورد کنند. روسیه و آمریکا هیچ‌گاه در یک تقابل متقابل و یک نزاع متقابل قرار نمی‌گیرند و به نظر می‌رسد که این بحران‌ها و نزاع‌ها از جمله در اوکراین به صورت هدایت شده پیش خواهد رفت.

معمای رسانه‌ای در ایران

روزنامه شهروند در ستون سرمقاله خود نوشت:روزنامه شهروند؛۱۰ اسفند

نقش رسانه‌ها به ویژه رسانه‌های تصویری در جهان امروز بی‌بدیل است. ولی این امر بدان معنا نیست که با داشتن یک رسانه تصویری و تلویزیونی می‌توان با هر نوع عملکردی به هر هدفی در جامعه رسید. رکن اساسی برای تأثیرگذاری، جلب اعتماد مخاطب و سپس حفظ این اعتماد است.  این اعتماد بر مبنای رعایت اصول اخلاقی و حرفه‌ای روزنامه‌نگاری، اعم از روزنامه‌نگاری مکتوب یا تصویری به وجود می‌آید. هرگونه تخلفی از این اصول موجب خسارات جبران‌ناپذیری می‌شود.  در این‌جا به ۲ نکته مهم اشاره می‌شود که در صورت عدم رعایت ، این اعتماد مخدوش می‌شود.

یکی از مهم‌ترین کارکردهای رسانه‌ها به ویژه تلویزیون، افزایش دانش مردم در زمینه‌های گوناگون ازجمله امور بهداشتی و درمانی است.  این که چه بخورند، چگونه بخورند، چگونه از سلامتی خود محافظت کنند و پاسخ به بسیاری از پرسش‌های مشابه موجب شده که یکی از جذاب‌ترین و پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی، موضوعات مربوط به بهداشت و درمان باشد. بدین منظور باید خبره و زبده‌ترین کارشناسان را برای حضور در این برنامه‌ها دعوت کرد و فرض مردم نیز چنین است.

همچنین یک اصل اساسی حرفه روزنامه‌نگاری، تمایز قایل شدن میان تبلیغ و غیرتبلیغ است. به عبارت دیگر خواننده یا بیننده یا شنونده باید بداند هر مطلبی که در رسانه منتشر می‌شود، از نوع تبلیغات است یا نه؟ این تمایز بسیار ضروری است، زیرا مخاطب در مواجه‌شدن با تبلیغات، می‌داند که چه رفتاری پیشه کند. او می‌داند که رسانه برای انتشار آن پول می‌گیرد و مسئولیت محتوایی ندارد.  ولی در سایر برنامه‌ها چنین نیست.

نه‌تنها رسانه پول نمی‌گیرد، بلکه در بسیاری از موارد پول هم می‌دهد، زیرا کارشناسان ذیربط برای ارایه بهترین مطالب خود زحمت می‌کشند و یکی از زمینه‌هایی که از این تخصص خود می‌توانند استفاده کنند، کار در رسانه است. برای نمونه همین یادداشتی که می‌خوانید، برای روزنامه هزینه دارد و برای نوشتن آن دستمزد می‌پردازد، درحالی که برای آگهی‌ها، روزنامه هزینه دریافت می‌کند و یکی از منابع درآمدی آن است.  این نکته‌ای است که خواننده می‌داند. حال اگر روزنامه‌ای پول بگیرد و به صورت سفارشی نوشته فردی را منتشر کند، به این معناست که نه‌تنها خواننده را فریب داده، بلکه یکی از مهم‌ترین اصول حرفه‌ای را مخدوش کرده است.

با توجه به ۲ نکته فوق، رفتار برخی از برنامه‌های تلویزیونی در اخذ پول از به اصطلاح کارشناسان برای حضور در برنامه‌ها، عملی خلاف قاعده بوده و موجب بی‌اعتمادی می‌شود. تصویر ضمیمه مؤید این ادعاست که چنین امری در صدا و سیما مرسوم و شاید قاعده است. تردیدی نیست که کارشناسان معتبر نیازی به حضور در این برنامه‌ها ندارند و افرادی که درصدد تبلیغ خود هستند، حاضر می‌شوند چنین هزینه‌های کلانی را بپردازند تا بلکه با کسب شهرت دروغین، مردم را فریب دهند تا مردم برای انجام کارهای خود، به آنها مراجعه کنند و هزینه پرداختی به صدا و سیما را چند برابر از جیب مردم درآورند!

نکته و معمای عجیب این که شبکه‌های جهانی از طریق تبلیغات، بودجه خود و همه برنامه‌ها را تأمین می‌کنند و حتی برای حضور در آن برنامه‌ها به کارشناسان دستمزد می‌پردازند، ولی چگونه است که صدا و سیما در ایران پول تبلیغات را می‌گیرد، برنامه‌های کارشناسی را هم می‌فروشد!! باز هم از دولت بودجه می‌گیرد؟ این معمایی است که اگر حل شود، به اصلاح وضع رسانه در ایران کمک خواهد کرد.

مذاکرات هسته‌ای و بی‌توجهی در جنگ روانی- رسانه‌ای

 حیدر شهیدی در روزنامه ایران به موضوع مذاکرات هسته‌ای پرداخت و نوشت:روزنامه ایران،۱۰ اسفند

همیشه مذاکره سخت‌تر، پیچیده‌تر و حساس‌تر از جنگ نظامی رودررو است. در برخورد نظامی، تکلیف روشن است. در این نوع برخورد دشمن با تمام توان برای نابودی ما تلاش می‌کند و در مقابل، ما هم دفاع و در صورت امکان، حمله می‌کنیم تا در نهایت پیروز شویم و البته احتمال شکست هم منتفی نیست. اما در مذاکره، کار برای تأمین منافع ملی و ایجاد امنیت و صلح برای مردم، بسیار دشوارتر است زیرا دو طرف می‌دانند که قرار است اهداف مورد نظر خود را بر سر میز مذاکره پی بگیرند و در ظاهر، خنده است و دست دادن و حرف‌های امیدوارکننده. اما در واقع، هر طرف در تلاش است با کمترین میزان از عقب‌نشینی، نظر خود را بر طرف مقابل بقبولاند و شرایطی را به وجود آورد که از خطوط قرمز خود عبور نکند یا خط قرمز خود را در درون منافع ملی طرف مقابل تعریف کند.

در دوره معاصر، این مذاکرات به دلایلی، بسیار حساس‌تر شده‌اند. در واقع همه حوزه‌های دیپلماسی اعم از دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسانه‌ای و دیپلماسی فرهنگی و... در این گونه مذاکرات مؤثرند و هر کشوری تلاش می‌کند با ایجاد شرایط ویژه در داخل کشور یا در درون کشور رقیب و نیز با همراه کردن افکار عمومی نخبگان و توده‌های مردم با نظرات خود و حتی با راه‌اندازی جنگ روانی- رسانه‌ای، زمینه تحمیل نظرات خود را فراهم سازد و برای تأمین بیشتر منافع ملی خود، اقدام کند.

در مذاکرات هسته‌ای موجود، طبعاً دولتی مانند امریکا که بر بسیاری از رسانه‌های بزرگ سیطره دارد و بر ابزارها و شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ای هم تا حدی نفوذ دارد، سعی می‌کند با بهره‌گیری از همه امکانات موجود، ذهنیت و افکار عمومی مردم در داخل و خارج کشور را به گونه‌ای سامان دهد که سرانجام به اهداف خود برسد.

با علم به این واقعیت‌های‌ عرصه مذاکره است که دولت روحانی با استراتژی «برد- برد» وارد مذاکره هسته‌ای شد. در توضیح این الگوی بازی هم مدیران سیاست خارجی نظیر محمدجواد ظریف بارها اعلام کردند که همه قدرت‌ها در اتاق مذاکره فقط به تحصیل منافع خویش می‌اندیشند.

آنچه این روزها مشهود است، ‌گروه مذاکره کنندگان امریکایی و اروپایی از سوی اسرائیل و محافل صهیونیستی تحت فشار است که؛

چرا حق غنی‌سازی را برای جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته است؟

چرا دیوار تحریم علیه ایران دچار ترک شده است؟

چرا برای همکاری اقتصادی با جمهوری اسلامی، مسابقه‌ای در اروپا و دیگر کشورهای جهان درگرفته است؟

چرا ایران هسته‌ای عملاً از سوی دنیا به رسمیت شناخته شده است؟

چرا مسائلی مانند موشک‌های دوربرد ایران و مسأله به رسمیت شناختن اسرائیل و حقوق بشر در مذاکره مطرح نشده است؟

چرا خرید نفت جمهوری اسلامی مجدداً رونق پیدا کرده و تحریم نفتی و تحریم بیمه کشتی‌ها و... عملاً در حال از میان رفتن است؟

در قبال این هجمه‌های سیاسی و روانی، مسئولان دیپلماسی ایران به صراحت گفتند که طرف امریکایی برای تداوم مذاکره ‌باید در قبال موج فشارها از خود مقاومت نشان دهد. وندی شرمن، نماینده رسمی امریکا در مذاکرات هسته‌ای در سفر اخیر خود به تل‌آویو سعی کرد چنین وانمود کند که امریکا در این مذاکرات با نگاهی متفاوت از شریک منطقه‌ای خود گام برخواهد داشت. او حتی از نوعی تعارض دیدگاه میان تل‌آویو و واشنگتن در مسائل مهمی چون ایران سخن به میان ‌‌آورد.

اما آنچه در این میان جای تأمل دارد، این است که بخشی از گروه‌ها و رسانه‌ها و فعالان سیاسی مخالف دولت، بدون توجه به جنگ رسانه‌ای و روانی محافل صهیونیستی، همان روشی را اعمال می کنند که مخالفان مذاکرات هسته ای در خارج از ایران دنبال می نمایند. آنان به جای آن که تعارض خود با طرف‌های صهیونیستی را اصل قرار دهند، در تعارض شدید با مقام های دولت و تیم مذاکره کننده ایران قرار گرفته و تمام تلاش‌شان را مصروف این کرده‌اند که این مذاکرات به شکست بینجامد تا تحلیل آنان به اثبات برسد.

آنان از قبل هرگونه مذاکره‌ای را بدون نتیجه می‌خوانند و برای مستند کردن مواضع خود، دقیقاً به تکرار همان سخنان و اظهاراتی می‌پردازند که به عنوان بخشی از جنگ روانی و رسانه‌ای، از آن سوی آب‌ها طراحی شده است. عجیب‌تر آن که آنان دستاوردهای امریکا و غرب در مذاکرات را بزرگ‌تر جلوه می‌دهند و سهم جمهوری اسلامی را ناچیز می‌شمارند.

واقعیت‌ها اما خلاف پندار و رفتار این جریان‌ها است. در درون امریکا هم نوعی تعارض مواضع وجود دارد اما آنان به منافع ملی کشورشان پایبندند و به گونه‌ای با یکدیگر مخالفت و رقابت می‌کنند که هدف اصلی آنان گم نشود اما متأسفانه بخشی از نیروهای سیاسی کشورمان به میزانی تعارض خود با دولت را عمده کرده‌اند که اساساً هیچ پایبندی عملی به منافع ملی از خود نشان نمی‌دهند. شاید خوشبینانه بتوان این امر را به دلیل ناشی گری آنان در جنگ روانی- رسانه‌ای دانست ولی متأسفانه شواهدی وجود دارد که آنان، به شکست مذاکرات به هر شکل ممکن راغب‌ترند تا موفقیت دولت و کم شدن فشارها و تثبیت حق هسته‌ای جمهوری اسلامی از طریق مذاکره. امیدواریم که این مواضع به خاطر ناآشنایی آنان با سازوکار جنگ روانی دشمن باشد نه اقدام های عامدانه برای شکست تلاش دیپلماتیک دولت. آینده، قاضی خوبی است.

کد خبر 251369

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز